فارسه یبوست داشته، میره دکتر. دکتر یک نسخه براش می نویسه بهش میگه: این قرصها رو میخوری، این شیاف رو هم استعمال میکنی. فارسه میگه: آقای دکتر استعمال میکنم یعنی چی؟ دکتره بهش میگه: عزیزم یعنی باید یه جوری به بدنت برسونی . فارسه میگه: یعنی چی؟ یعنی بخورمش!؟ دکتره میگه: ببین عزیز من! باید یه جوری به بدنت برسونی اما نه از دهن. فارسه میگه: یعنی از گوشم؟! ... دکتره حوصلش سر میره با خنده میگه: باباجون باید بکنیش تو ...ونت! فارسه هم میگه : ببین اقای دکتر خودت شوخی رو شروع کردی ها، منم ...یرم تو دهنت
فارسه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ فارسه کلی فکر میکنه، بعد میگه: تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!
- فارسه رو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیاین جلو
فارسه چراغ علاالدین پیدا میکنه، شروع میکنه تمیز کردنش که یه دفعه غوله از توش در میاد و میگه: من غول چراغم هرچی میخوای آرزو کن تا برات برآورده کنم! فارسه هم ازون حزبلای تیر بوده، میگه: برو قدس رو آزاد کن! غوله میگه: بابا دمت گرم! ما رو با این اسرائیلیا در نیانداز، اینا خطرناکن، بمب اتمی دارن، آمریکا پشت سرشونه، سر جدت یه چیز دیگه بگو ! فارسه یکم فکر میکنه، میگه: باشه، بیا یه کاری کن دیگه به ما ترکا نگن سک! یهو غوله شروع می کنه بند و بساطش رو جمع جور میکنه که بره، فارسه بهش میگه: هوی! کجا داری میری؟! میگه: قربونت! میرم همون قدس روآزاد کنم
به فارس می گن نمی خواهی ادم شی می گه من ازاین سوسول بازی ها خوشم نمی اید
فارسه میره رستوران گارسون میحواسته سرکارش بهزاره میگه: ((کوجی باچی کالا تابا فاباکا گلاسه )) با ((لیمو)) داریم، غضنفر میگه:((کوجی با چی کالاتابافاباکا گلاسه)) با چی؟!!
فارسه زنگ میزنه به فلسطین میگه: اونجا فلسطینه؟ طرف جواب میده: بله ، یارو داد میزنه میگه: پس شما غلط میکنید میگویید که فلسطین اشغاله
فارسه میره کنکور بده یه سکه میبره می انداخته بالا شانسی سوالها را جواب میداده بعد یه ساعت مسئول اونجا میبینه یارو بد جور عرق کرده و زیر لب فحش میده. بهش میگه: چی شده؟ یارو میگه: سوالها را جواب دادم دارم چک میکنم بیشتر سوالات اشتباه است
فارسه سوار تاکسی میشه راننده بهش میگه دست لا ذر گیر نکنه فارسه تریپ مرام میزاره میگه سرت لا در گیر نکنه.
یه روز یه فارسه میخوره به یه تیر برق میگه چه یک بزرگی
فارسه رشتیه رو تو خیابون میبینه، بهش میگه: سلاااام اکبر آقای گل! رشتیه میگه: دیگه سلام بی سلام، خانم مُرد!!!
از فارسه میپرسند: احمقترین خواننده کیه !؟ میگه حبیب ! میگن آخه چرا !!!؟
میگه بابا این مرتیکه خر داره گیتار میزنه هی میگه صدای دهل میاد !!!
سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن جدید و خطرناک احتیاج به داوطلب داشتند. از میان مراجعین فقط سه نفر واجد شرایط اعلام شدند. یک آلمانی، یک ایرانی و یک فرانسوی. قرار شد برای انتخاب نهایی با آنها تک تک مصاحبه شود. از آلمانی پرسید: برای اینکار چقدر پول میخواهید؟ او گفت: صد هزار دلار، این پول را میدهم به زنم که اگه از این واکسن مردم یا فلج شدم زنم بیپول نماند. از فرانسوی نیز همین سوال را کردند و او گفت: من دویست هزار دلار میگیرم، صد هزارتا برای زنم و صدهزارتا هم برای معشوقهام. سوال را از ایرانی هم پرسیدند و او گفت:من سیصدهزاردلار میخواهم. صدهزارتا برای خودم، صد هزارتا هم حق و حساب شما، صد هزارتاشو هم میدم به این آلمانی که واکسن را بهش بزنید
یه فارسه میخاست عکس بگیره میره تو اتوبان همت میدوئه!!
یه فارسه هر ماه خونریزی مغزی میکرده .
میره دکتر آزمایش میده معلوم میشه کس مغزه
شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمههای شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه میبینی؟ واتسون گفت: میلیونها ستاره میبینم. هلمز گفت: چه نتیجه میگیری؟ واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه میگیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستارهشناسی نتیجه میگیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد. شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که: چادر ما را دزدیده و بردهاند! =))
یه فارسه هر ماه خونریزی مغزی میکرده .
میره دکتر آزمایش میده معلوم میشه کس مغزه
چند مرد بازنشسته دور هم نشسته بودند و برای همدیگر پز میدادند. یکی گفت: پسر من بعد از 12 سال از آمریکا برگشته و «اماس» گرفته! دیگری گفت: اینکه چیزی نیست، پسر من که تازه وارد شده «پیاچدی» گرفته! سومی گفت: بابا اینا که میگید اصلا لوازم یدکیش تو ایران پیدا نمیشه! پسر من عاقل بود موقعی که از اروپا برمیگشت یک «بامو» گرفته!
در مسابقه اسبدوانی یک ترکه صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرطبندی کرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد. مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره 28 شرطبندی کردی؟ گفت: دیشب خواب دیدم که دائما جلوی چشمم یک عدد 6 و یک عدد 8 میآد. مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟ گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمیشه؟
یه روز یه فارسه از یه جوب بزرگ میپره شلوار و شورتش پاره میشه، یه کم فکر میکنه میگه: خدا رو شکر که شورت پام بود وگرنه
فارسه و لره رفته بودن شکار، فارسه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که خوارشونو سرویس کنه. فارسه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟
فارسه یه هزاری ور میداره بره عرق بخره و تو راه کمیته رو می بینه , یهو هول میشه و هزاری رو میندازه تو جوب
فارسه کارت تلفن میخره، فوری میده براش پرس کنند!!!!
فارسه سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!!!
آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده، هی داد میزده: help me, hellllp ! فارسه از اونجا رد میشده میگه: احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی
یه عربه پاهاش پرانتزی بوده، بهش میگن چرا این جوریه؟ میگه حتماً موضوع مهمی بِینشه
نظرات شما عزیزان: